خاطرات بي غبار من
در برابر همين چشمها
مي آيند و ميروند
بي هيچ سي
از تو و بودن تو
از چشمهايت
از مکث کوتاه ميان کلماتت
از نفس هاي عميق ميان افکارت
حرف ميزنند.
از تو و رفتن تو
از خنده هاي زودگذر آخرين روزت
از واپسين نگاه غمبارت .
همه را به ياد دارم
حتي آخرين دم و بازدمت
واشکهايم بدرقه ميکنند همين خاطرات بي غباررا .
.
انديشه نگار
درباره این سایت